🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۸۴۸ : خوشم که خرده جان صرف یار جانی شد

(ثبت: 175139)

خوشم که خرده جان صرف یار جانی شد

دو روزه هستی من عمر جاودانی شد

به عمر خویش تلافی نمی توان کردن

زفرصت آنچه مرا فوت در جوانی شد

فغان که لعل لب آبدار او از خط

سیاه کاسه تر از آب زندگانی شد

به خنده باز مکن لب که عمر گل کوتاه

درین ریاض ز تأثیر شادمانی شد

در آن جهان گل رعنای باغ فردوس است

ز اشک چهره زردی که ارغوانی شد

زنخلها که رساندم درین ریاض مرا

کف پرآبله قسمت ز باغبانی شد

خوشم که مایه اشکی بهم رسید مرا

اگر چه خون دلم از حسرت جوانی شد

مرا ز گریه شب روح تازه شد صائب

نصیب خضر اگر آب زندگانی شد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا