🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۹۰۵ : سحر که چهره خورشید را به خون شستند

(ثبت: 175196)

سحر که چهره خورشید را به خون شستند

گلیم بخت من از آب نیلگون شستند

رخ از غبار تعلق چو آفتاب بشوی

که گرد پنبه حلاج را به خون شستند

صباح روز قیامت چه سرخ رو باشند

کسان که رو به قدحهای لاله گون شستند

خبر کبوتر چاه ذقن به بابل برد

تمام بابلیان دست از فسون شستند

به هم پیاله ومینا یکی شدند امشب

ز کاسه سر من عقل ذوفنون شستند

سخن ز طبع تو صائب گرفت قیمت وقدر

جبین شعر به آب گهر کنون شستند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا