🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۹۶۵ : خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود

(ثبت: 175257)

خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود

رخ تو در عرق سرد و گرم وتر برود

رگ تو جاده خون معتدل گردد

زبان گزیده به یک گوشه نیشتر برود

تبی که برسمنت رنگ ارغوانی بست

ز پیش شعله خوی تو چون شرر برود

لب تو عقده تبخاله واکند از سر

ستاره سوخته ای چند از شرربرود

مباد از عرق گرم اضطراب ترا

سفینه تو ازین بحر بی خطر برود

حرارتی که گرفته است گرم جسم ترا

ز برق گرمتر از باد زودتر برود

چنین که بی خبر آمد به خوابگاه تو تب

امیدوار چنانم که بی خبر برود

دمید صبح چه خامش نشسته ای صائب

بگو به آه به دریوزه اثر برود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا