🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۲۹۱ : تسکین دل به شور محبت نمی شود

(ثبت: 175583)

تسکین دل به شور محبت نمی شود

این داغ، خوش نمک به قیامت نمی شود

لیلی عنان گسسته به صحرا نهاد روی

تمکین حریف جذب محبت نمی شود

در اشک تلخ نیست کمی دیده مرا

دستم دچار دامن فرصت نمی شود

در کوهسار شورش سیل است بیشتر

اصلاح ما به سنگ ملامت نمی شود

فانوس شمع را نتواند نهفته داشت

چشم حسود پرده شهرت نمی شود

مسند به روی دست سلیمان فکند مور

خواری نصیب اهل قناعت نمی شود

از آرزوست خواب پریشان دل تمام

تا نقش هست آینه خلوت نمی شود

از آب تیغ دانه ما سبز می شود

قطع امید ما به شهادت نمی شود

از تاک زور باده کجی را برون نبرد

هموار بدگهر به نصیحت نمی شود

بیدار گشت سبزه خوابیده از سحاب

از می علاج زنگ کدورت نمی شود

شمعی که دیده هاست سرانجام خامشی

منت پذیر دست حمایت نمی شود

صائب ز خود برآی که حسن سخن، غریب

بی خاکمال وادی غربت نمی شود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا