🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۲۸۲ : گر چنین شوید غبار زهد از دل باده ام

(ثبت: 176574)

گر چنین شوید غبار زهد از دل باده ام

بادبان کشتی می می شود سجاده ام

چون نگردد آب درچشم جهان از دیدنم

از یتیمی درغریبی چون گهر افتاده ام

عالم قسمت ندارد سیر چشمی همچو من

قانع از خرمن به برگ کاه چون بیجاده ام

شسته ام دست از لباس زود سیر نوبهار

همچو سرواز برگریز نیستی آزاده ام

باطنم از جوهر ذاتی است پر نقش و نگار

گرچه چون آیینه در ظاهر زمین ساده ام

نیست ناخن گیر دلهای عزیزان ورنه من

ناوک خارا شکافم این چنین کاستاده ام

زردرویی می کشم چون نی ز همراهان خویش

من که از ذوق سفر هرگز کمر نگشاده ام

عاجزم در عقده دل گرچه صائب بارها

عقده سردر گم افلاک را بگشاده ام

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا