🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۳۹۲ : شمع فانوسم که در پرده است اشک افشاندنم

(ثبت: 176684)

شمع فانوسم که در پرده است اشک افشاندنم

از گرستن تر نگردد دامن پیراهنم

نیست شمعی در سرای من، ولی از سوز دل

می درخشد همچو چشم شیر شبها روزنم

دشمنان را می کنم از چرب نرمی سازگار

خار می گردد گل بی خار در پیراهنم

خون رحم آید به جوش از چشم شرم الود من

دست خالی می رود گلچین برون از گلشنم

تا گسستم رشته پیوند از زال جهان

سر برآورد از گریبان مسیحا سوزنم

بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند

چون نسیم صبحدم می باید از خود رفتنم

شوق اگر صائب چنین گردد گریبانگیرمن

می کند کوتاه دست خار را از دامنم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا