🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۹۳۱ : تا سر به گریبان تماشا نکشیدیم

(ثبت: 177223)

تا سر به گریبان تماشا نکشیدیم

در دامن فردوس برین وا نکشیدیم

در دیده ما دام تماشای دو عالم

زان است که گردن به تماشا نکشیدیم

مردی نبود خاطر اطفال شکستن

ما رخت ز معموره به صحرا نکشیدیم

در غورگی از سلسله تاک بریدیم

خود را به پریخانه مینا نکشیدیم

چون شبنم گل چشم چراندیم و گذشتیم

یک چاشت درین سبز چمن وا نکشیدیم

آسوده نگشتیم ز وسواس مداوا

تا دست خود از دست مسیحا نکشیدیم

شیرین سخنان را نگرفتیم سر گوش

تا همچو گهر تلخی دریا نکشیدیم

در دامن ما صد گل بی خار فرو ریخت

آن خار که از آبله پا نکشیدیم

صائب نکشیدند ز ما دست حریفان

تا دست ز معشوقه دنیا نکشیدیم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا