🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۰۹۴ : دامن خود را کشید آه سرو ناز از دست من

(ثبت: 177386)

دامن خود را کشید آه سرو ناز از دست من

آه کان آهوی وحشی جست باز از دست من

از ره بیچارگی می آرمش در دام خویش

گر به گردون می رود آن چاره ساز از دست من

از ادب هر چند کوتاه است دست جرأتم

چاک ها دارد چو گل دامان ناز از دست من

صید من وحشی است، بی زحمت نمی آید به دست

صد الف بر سینه دارد شاهباز از دست من

از غبار خاطرم آیینه ها دربسته شد

سنگ بر دل می زند آیینه ساز از دست من

گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد

برد وسواس وضو وقت نماز از دست من

بس که پیچیدم به فکر زلف، صائب روز و شب

بر جنون زد خامه معنی طراز از دست من

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا