🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۲ : شوق می از بهار گل‌اندام تازه شد

(ثبت: 169631)

شوق می از بهار گل‌اندام تازه شد

پیوند بوسه‌ها به لب جام تازه شد

از چهرهٔ گشادهٔ سیمین‌بران باغ

آغوش‌سازی طمع خام تازه شد

زان بوسه‌های‌تر که به شبنم ز گل رسید

امید من به بوسه و پیغام تازه شد

میلی که داشتند حریفان به نقل و می

از چشمک شکوفهٔ بادام تازه شد

از نوبهار، سبزهٔ مینا کشید قد

از آ ب تلخ می جگر جام تازه شد

داغی که به به خون جگر کرده بود دل

از روی گرم لالهٔ گلفام تازه شد

شب از شکوفه روز شد و روز شب ز ابر

هنگامهٔ مکرر ایام تازه شد

حاجت به رفتن چمن از کنج خانه نیست

زین‌سان که از بهار در و بام تازه شد

صائب ترا ز سردی دوران خزان مباد

کز نوبهار طبع تو ایام تازه شد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا