🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۲ : گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت

(ثبت: 162624)

گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت

با کام جهان هم ز جهان کام توان یافت

دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد

در آتش سوزنده چه آرام توان یافت

جان یاد لبش می‌کند ای کاش نکردی

کان لب نه شکاری است که مادام توان یافت

من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیک

بی‌آتش رز دیگ هوس خام توان یافت

خاقانی اگر یار نیابی چکنی صبر

کاین دولت از ایام به ایام توان یافت

نامت نشود تا نشوی سوختهٔ عشق

کز داغ پس از سوختگی نام توان یافت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا