🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۳۸۴ : غیرت کن و ز آه برافروز شمع خویش

(ثبت: 177676)

غیرت کن و ز آه برافروز شمع خویش

دریوزه فروغ ز شمس و قمر مکن

خواهی که چون شکوفه ازین باغ برخوری

با خاک ره مضایقه سیم و زر مکن

پای حنا گرفته به جایی نمی رسد

از خود برون نیامده عزم سفر مکن

تا دیده ات ز نور یقین غیبت بین شود

در عیب مردم و هنر خود نظر مکن

این آن غزل که اهلی شیرین کلام گفت

می در پیاله نوبت من بیشتر مکن

در کارزار عشق حدیث جگر مکن

با تیغ آفتاب ز شبنم سپر مکن

بی بادبان سفینه به ساحل نمی رسد

زنهار ترک ناله و آه سحر مکن

جوش بهار آبله در خار بسته است

ای سست رگ، ملاحظه از نیشتر مکن

خون را نشسته است به خون هیچ ساده دل

می در پیاله من خونین جگر مکن

از ماجرای پشه و نمرود پند گیر

در هیچ دشمنی به حقارت نظر مکن

گر آه سردی از جگر اینجا کشیده ای

از آفتابروی قیامت حذر مکن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا