🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۴۰۴ : نازکترست از رگ جان گفتگوی من

(ثبت: 177696)

نازکترست از رگ جان گفتگوی من

باریک شد محیط چو آمد به جوی من

گردون سفله لقمه روزی حساب کرد

هر گریه ای که گشت گره در گلوی من

چون موج شد کشاکش حرصم زیادتر

چندان که چرخ بیش شکست آرزوی من

از دامن صدف چه غبار از دلم رود؟

دریا نبرد گرد یتیمی ز روی من

شیری که خورده بودم در عهد کودکی

کرد از فشار چرخ سفیدی ز موی من

صائب در آن محیط که موجش فلاخن است

از آب چون درست برآید سبوی من؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا