🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۶۶۳ : از شراب لعل تا رخسار را افروختی

(ثبت: 177955)

از شراب لعل تا رخسار را افروختی

هر که را بود آرزوی خام در دل سوختی

دخل بی اندازه را ناچار خرجی لازم است

روی دل بنما به قدر آنچه دل اندوختی

در دل فولاد جوهر موی آتشدیده شد

تا ز عارض خانه آیینه را افروختی

آن که عمرش صرف شد در دلبری آموختن

کاش دلداری هم از ما اندکی آموختی

بی پر و بالی پر و بالی است در راه طلب

می شود روشن چراغت چون نفس را سوختی

قسمت خاک است هر دخلی که بیش از خرج شد

من گرفتم همچو قارون گنجها اندوختی

یک دل سنگین نگردید از دم گرم تو نرم

در سخن هر چند صائب بیش خود را سوختی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا