🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۶۶ : آمیخته است مستی ما با خمار ما

(ثبت: 172057)

آمیخته است مستی ما با خمار ما

یکدست چون حناست خزان و بهار ما

افغان که نیست سوخته ای در بساط خاک

کز قید سنگ خاره برآرد شراب ما

جز دیده سفید درین تیره خاکدان

صبحی دگر نداشت شب انتظار ما

شد توتیا و آب ز چشمی روان نکرد

در سنگلاخ دهر دل شیشه بار ما

ز آزادگی چو سرو درین بوستانسرا

ایمن ز برگریز بود نوبهار ما

ما را ز بخت سبز چه حاصل، که از بهار

داغ است قسمت جگر لاله زار ما

مهد صدف سفینه طوفان رسیده ای است

از آبداری گهر شاهوار ما

از وحشت است طاقت ما بی قرارتر

با ابر همرکاب بود کوهسار ما

رنگی ز گوهر تو نداریم، گر چه هست

دلچسب تر ز گرد یتیمی غبار ما

کثرت حجاب دیده حق بین ما شده است

در گرد لشکرست نهان شهسوار ما

صائب ز قحط جوهریان در بساط خاک

شد آب سبز در گهر شاهوار ما

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا