🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار فیه ما فیه
عنوان شعر خوانش نظرات
بِسْمِ اللهِّ الَّرحْمنِ الرَّحِیمْ - رَبِّ تِّمِمْ بِالْخَیْرِ 103
فصل اول - یکی میگفت که مولانا سخن نمی فرماید 170
فصل دوم - گفت که شب و روز دل و جانم بخدمتست 92
فصل سوم - یکی گفت که اینجا چیزی فراموش 106
فصل هشتم - گفتیم آرزو شد او را که شما را ببیند 75
فصل چهارم - گفت که این چه لطفست که مولانا تشریف فرمود 133
فصل پنجم - این سخن برای آنکس است که او بسخن محتاجست 120
فصل ششم - پسر اتابک آمد خداوندگار فرمود 93
فصل هفتم - سئوال کرد که از نماز فاضلتر چه باشد یک جواب آنک گفتیم 100
فصل نهم - پروانه گفت که مولانا بهاءالدین پیش از آنک خداوندگار روی نماید 160
فصل دهم - اینچ میگویند که اَلْقُلُوْبُ تَتَشَاهَدُ کفتیست 99
فصل یازدهم - مشتاقیم الا چون میدانیم که شما 160
فصل دوازدهم - قَالَ النَّبُّي عَلَیْهِ السَّلَامُ اَللَّیْلُ طَویْلٌ فَلَا تُقَصِّرْهُ 90
فصل چهاردهم - در آدمی عشقی ودردی و خارخاری و تقاضایی هست 78
فصل پانزدهم - فرمود که هرک محبوبست خوبست 135
فصل سیزدهم - شیخ ابراهیم گفت که سیف الدین فرخّ چون 95
فصل شانزدهم - نایب گفت که پیش از این کافران بت را میپرستیدند 114
فصل هفدهم - ابن مقری قرآن رادرست میخواند آری صورت قرآن را درست میخواند 115
فصل نوزدهم - فرمود که شب و روز جنگ میکنی و طالب تهذیب 168
فصل هیجدهم - میفرمود که تاج الدیّن قبایی را گفتند که این دانشمندان 88
فصل بیستم - شریف پای سوخته گوید 103
فصل بیست و دوم - فرمود که جانب توقات میباید 134
فصل بیست وچهارم - شخصی درآمد فرمود که محبوبست 98
فصل بیست و یکم - الاصل ان یحفظ ابن چاوش حفظ الغیب 92
فصل بیست و سوم - هرکس این عمارت را بنیتّی میکند 128
فصل بیست وپنجم - فرمود لطفهای شما وسعیهای شما و تربیتها که میکنید 89
فصل بیست و ششم - از فقير آن به که سؤال نکنند زیرا که آنچنانست 90
فصل بیست و هفتم - اوراد طالبان و سالکان ان باشد که باجتهاد و بندگی مشغول شوند 99
فصل بیست و هشتم - قال الجراّح المسیحی شرب عندی طایفةٌ 110
فصل سی ام - پیوسته شحنه طالب دزدان باشد که ایشان را بگيرد 109
فصل بیست و نهم - سری هست که بکلاه زریّن آراسته شود و سری هست 95
فصل سی و یکم - صفت یقين شیخ کامل است ظنّهای نیکوی راست 114
فصل سی و دوم - وَقَالَوْا تَجَنبّنَا وَلاتَقْرَبَنّا 99
فصل سی و سوم - دیدمش بر صورت حیوان وحشی و علیه جلد الثعلب 105
فصل سی و چهارم - مرا عجب میآید که این حافظان چون پی نمیبرند 90
فصل سی و پنجم - صورت فرع عشق آمدکه بی عشق این صورت 119
فصل سی و ششم - فرمود از دعوی این کنیزک که کردند 129
فصل سی و هفتم - مصطفی صلی اللهّ علیه و سلم باصحاب نشسته بود 114
فصل سی و هشتم - حسام الدیّن ارزنجانی پیش از آنک بخدمت فقرا رسد 105
فصل چهل و یکم - این کسانی که تحصیلها کردند و در تحصیلند میپندارند 93
فصل سی و نهم - سؤال کرد جوهر خادم سلطان که بوقت زندگی 175
فصل چهلم - ما همچون کاسهایم بر سر آب رفتن کاسه 98
فصل چهل و سوم - هر کسی چون عزم جایی و سفری میکند 78
فصل چهل و چهارم - نام آن جوان چیست سیف الدین فرمود که سیف 160
فصل چهل و دوم - سیف البخاری راح الى مصرکل احد یحبّ المرآة 109
فصل چهل و پنجم - شیخ ابراهیم عزیز درویشیست چون اورا میبینیم 105
فصل چهل و ششم - اَللهُّ تعالى مُریدُ للخير و الشرّ ولایرضی 93
فصل چهل و نهم - گفت ما جمله احوال آدمی را یک بیک دانستیم 94
فصل پنجاهم - همه چیز را تا نجویی نیابی، جز این دوست را تا نیابی نجویی 91
فصل چهل و هفتم - الشکرُ صیدٌ وقید النعّم اِذا سمعت 99
فصل چهل و هشتم - شخصی امامت میکردو خواند اَلْاَعْرَابُ اَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً 94
فصل پنجاه و چهارم - گفت قاضی عزاّلدیّن سلام میرساند 90
فصل پنجاه و یکم - سؤال کردند از تفسير این بیت 94
فصل پنجاه دوم - پرسیدند معنی این بیت 113
فصل پنجاه و سوم - فرمود اولّ که شعر میگفتیم داعیۀ بود عظیم 89
فصل پنجاه و پنجم - فرمود که خاطرت خوش است و چونست 98
فصل پنجاه و هشتم - گفت که آن منجمّ میگوید که غيرافلاک 107
فصل پنجاه و هفتم - عارفی گفت رفتم در گلخنی تادلم بگشاید 114
فصل پنجاه و ششم - اکمل الدیّن گفت مولانا را عاشقم 90
فصل پنجاه و نهم - مَافُضِّلَ اَبُوْبَکْرٍ بِکَثْرَةِ صَلوةٍ وَصَوْمٍ وَصَدَقَةٍ وُقِرَّ بِمَافِي قَلْبِهِ 84
فصل شصتم - تَواتُر شنیدنِ گوش فعل رؤیت میکند 116
فصل شصت و دوم - دوستان را در دل رنجها باشد که آن بهیچ داروی خوش نشود 83
فصل شصت و سوم - هر علمی که آن بتحصیل و کسب در دنیا حاصل شود 105
فصل شصت وچهارم - اهل دوزخ در دوزخ خوشتر باشند که اندر دنیا 91
فصل شصت و یکم - بعضی گفتهاند محبّت موجب خدمتست و این چنين نیست 78
فصل شصت و پنجم - سراج الدیّن گفت که مسئلۀ گفتم اندرون من درد کرد فرمود 111
فصل شصت و ششم - خَلَقَ آدَمَ عَلی صُوْرَتِهِ آدمیان همه مظهر میطلبند 116
فصل شصت و هفتم - سُئِلَ عِیْسی عَلَیْهِ یَا رُوْحَ اللهِّ اَیُّ شَیْیءِ اَعْظَمُ 136
فصل شصت و هشتم - میان بنده و حق حجاب همين دوست و باقی حجب ازین دو ظاهر میشود 128
فصل شصت و نهم - فرمود این که میگویند در نفس آدمی شریّ هست 152
فصل هفتادم - دلدارم گفت کان فلان زنده بچیست 137