🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زمانهای بیتو
نمیدانم چه اتفاق محزونی میافتد،
که سوگوار سادگی و بیقرار سرودن میشوم؟
زمانهای بیتو
انگار ساقهی دستهایم
مشکل عجیب لاینحلی با ریشههای ذهنم پیدا میکنند.
از آب و عناصر بیزار میشوم و
به هر چه از هر که میرسد، تهمت ناروا میزنم!
میگویم: «شاید اینها
حاصل همین سرودنهای بیگاه همیشگیست»
آخر وقتی که میروی ، شعر که چه عرض کنم
شبیه شبحی بیشاخ و دم
گریبان خوابم را در بستر نمور ناچاری میگیرد.
آن وقت مجبورم شمعی از تبار ناخلف آفتاب بگیرانم و
سیگاری از سلالهی سرطان!
تا شاید به خاطر گنجشکان پرچین سرما
شعری بگویم که شبیه اردیبهشت باشد!
وقتی میروی،
لااقل همین پیراهن اوقات مرا هم ببر وُ
بر تن بیدی بیچاره از بادیهی باد بپوشان
چه حاجت است وقتی تو نباشی
مدام با موسیقی عبوس عقربهها برقصم؟
زمانهای بیتو به همه چیز مشکوکم
حتی به بخار روی پنجره و بیخبری بهمنماه
نه شیرهی کهنوج و نه شراب شیراز
بر عصای ترد سیگار هم تکیه نمیکنم
میگویم احتمال دارد تمام این دلتنگیها
زیر سر آن کلاغ دوردست باشد
که بر منارهی کاج پیر بیهوده میخواند
سنگی میپرانم و باقی روز را
به این معمای مجهول میاندیشم،
که من بیعار
با وجود این همه طناب و تردید و سفسطه و ساطور
چرا همچنان حصار بیهوده زندگی را ترک نکردم؟
شعرم را نوازش کن
حتی همین دلنوشتهی بیگاهِ بیقواره را
مهم نیست هزار پروانه از پیام
پیلهی پرهیز پاره کنند
مهم نیست به دعای باران،
هزار جوانهی جویا از جبین جهان برخیزند
حتی مهم نیست به تسلای تشنگی من،
هزار سبوی نقره کار
از تخمهی رود آبستن شوند.
وقتی تو نیستی
نه سبوی سیراب و نه جوانهی جویا،
هیچ کدام حریف مصیبت طوفان نمیشوند…
باد بیکسی که بوزد،
در چشمان من نیز
تمام دلشدگان به لهجهی دریا سخن میگویند!
زمانهای بیتو شش قزاق بیقانون
در قحطسال قافیه،
دلخوشیهای مرا تیرباران میکنند
(البته اینها که میگویم
فقط تشبیهات قلمبهایست
که مثلاً مردم هم بگویند
فلانی شاعر است و هر زمان که باران ببارد
چیزی از چتر دلگیر نارون طلبکار است)
اما از شعر که بگذریم
رفتن تو
حتا بر این زورق شکستهی آرزو هم
سنگینی میکند.
واقعاً برای مردن هم نمیدانم
به کدام دسیسه از نژاد گرسیوز رو بیندازم؟
وقتی تو نیستی کسی هم نیست
که حرمت این دلنوشته را بگیرد و
مشتی گندم پوسیده از کاهدان کلمات را
نثار پرستوهای پیر خیالم کند.
انگار از تمام این اساطیر
فقط من بودم
که به آواز زنی تنها
از تبار دلتنگی دل سپردم…
۳۰ مهرماه ۱۳۹۲ کرمانشاه
زحمت دکلمه را سرکار خانم شعله مظفری تقبل کردند . البته از پاراگراف دوم به ایشان سفارش داده بودم . و زحمت ویرایش آن را عزیزدلم سینا دژاگه ی نازنین
حالا مانای دو جهان دقیقا ۴۴ ساله ست .
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (24):
آبان 1, 1402
سلام بر مانای نازنین
♡♡♡♡
با قلم توانمند شما و
صدای دلنواز خانم مظفری
و سواس ادبی سینای عزیز
مگر میشود که این اثر ارزشمند را مرور نکرد؟!
خیلی خوب بود
ماندگاری از مانا
♤♤♤
۴۴ ساگی که تاکید بر پختگی دارد
و مبارک است
انشالله در سایه مهر الهی بمانی و بسرایی
🌿💐👏👏👏👏
در مورد
“از آب و عناصر بیزار میشوم و”
وجه تسمیه آب و عناصر را درک نکردم
مثلا چرا
“از خاک و عناصر بیزار می شوم…” نفرمودید
ما در زمینشناسی اقتصادی مبحثی بنام “عناصر خاکی” داریم
که ارزشمندند
پاسخ
آبان 6, 1402
درود بر رفیق شفیقم
از شما و تراکنش زیبای تان سپاس
عناصر اربعه را که شنیده اید . این ها در زیست شناسی قدیم ، مواد تشکیل دهنده ی جهان بودند . شعر می توانست به اشکال زیر هم پیش برود :
از عناصر بیزار می شوم
از خاک و عناصر ”
از باد و عناصر ”
از آتش و عناصر ”
از تمام عناصر ”
انتخاب آب در ناخودآگاه مانا را تنها دو دلیل می توان آورد . یکی اینکه آب بیشتر از باقی عناصر مورد علاقه ی بشر است و تازگی و زلالی و حرکت آن همیشه الهامبخش بوده . و در واقع شاعر به رکودی رسیده که او را مقابل آب قرار داده است . دوم اینکه ذهن بنده تا حدود بسیاری ملودیک است و حتا در سخن گفتن عادی هم معمولا جملاتم جاری و خوش ادا هستند . و این شاید به خاطر دمخور بودن با نهج البلاغه، قرآن ، گلستان ، مناجات نامه و دیگر متون ملودیک از زمان بچگی باشد . ” آب و عناصر ” به نظر خوش اداتر می نماید .
و البته باز هم تاکید می کنم . این دلایل در واقع غیرارادی ند . و بحث ذهنیت بنده ست . کمتر پیش می آید سرودن برایم زمان ببرد و جایی در جاده توقف کنم . بلندترین سروده هام کمتر از یکی دو ساعت سر و تهشان به هم آمده ست . هرچند زمان پاکنویس و ذخیره ی آنها چه بسا کلماتی هم دستخوش تغییر شوند .
پاسخ
آبان 1, 1402
درود بر تو مانا
سپید را از قلم توانای تو باید خواند
گفتی سینا دژاگه
آه دلتنگی از نهاد سنگی ام برخاست
تماس داشتی سلام بسیار برسان
چشمه سار جاری ات در پای درختان شعرم ریشه دار باد
پرسش گرم و صمیمانه را در فرصتی بهتر خواهم نوشت
دیگر آنکه اول شدنم هم عجب
ارادت و سپاس
پاسخ
آبان 6, 1402
سلام
سینا تا حدودی فامیل بنده است . در منطقه ی ما شخصی به نام ” حمید دژاگه ” وجود داشت که شاید جزو اولین نفراتی بود که از تحصیلات آکادمیک برخوردار بود . با وجود اینکه در خانواده ای ثروتمند و فئودال به دنیا آمد ، اما اهل خودسازی بود . به طوریکه در عرفان و تصوف و ساده زیستی ( حتا زمانی که شهردار پاکدشت شد ) زبانزد ایل بود . خطی به غایت زیبا داشت و تنبور را از سیدخلیل عالی نژاد ( اسطوره ی جاوید یارسان ) یاد گرفته بود . در فروتنی و نجابت هیچ کسی به گرد پایش نمی رسید و در ادب و متانت و خاکساری به اولیای الهی می مانست . متاسفانه پارسال دار فانی را وداع کرده و به دیار باقی شتافت . و مانا از دیدار او بی نصیب ماند . چندماه بعد به شکلی اتفاقی در همین سایت فهمیدم که سینا ، یادگار زنده یاد حمید دژاگه است . این کشف مرا سر ذوق آورد و از اینکه ایشان نیز در شخصیت و سواد و دانش و نجابت و فروتنی ، امتداد پدر خوشنام خویش است ، خدا را شاکر شدم . در واقع مردم ایل معتقدند که سینا مثل همایون شجریان ، ثمره ی صالح پدرش است .
سلام شما را خواهم رساند و دعای سلامتی دارم برایتان .
پاسخ
آبان 1, 1402
آن وقت مجبورم شمعی از تبار ناخلف آفتاب بگیرانم و
سیگاری از سلالهی سرطان!
تا شاید به خاطر گنجشکان پرچین سرما
شعری بگویم که شبیه اردیبهشت باشد
سلام
این چهار سطر عجیب بر دلم نشست
در پناه خدا🌱👏👏👏👏👏🌱
پاسخ
آبان 6, 1402
و هرچه بر دل پدرم بنشیند ، بر دل خدا هم خواهد نشست .
پاسخ
آبان 1, 1402
درود مهرداد گرامی، دوست بزرگوار …
چه بگویم ، مثل همیشه عالی بلکه متعالی👏👏👏💐💐💐
پاسخ
آبان 6, 1402
سپاس فراوان از حضورت معین جان . همچنان از انوار حضورت بهره ها می برم
پاسخ
آبان 1, 1402
عمرتان به شیوه ی باران پر از تکرار طراوت باد
میلادتان مبارک
پاسخ
آبان 6, 1402
ممنونم از شما شاخه ی در خون جدا مانده ی من
پاسخ
آبان 1, 1402
درود
جدا از فنون شاعرانگی وجه متمایز و قسمت پر رنگ اشعار مهرداد مانای گرامی را می توان جهان شمول بودن و گستره وسیع اشعار ایشان دانست که از کنه فوران احساسی درونی به دغدغه هایش ،به مسائل اجتماعی پرداخته جهت رسیدن به ارمان شهری که در تمام ارکان علوم دینی و مدنی به ان اشاره شده
به عنوان نمونه هایی از مسائل اجتماعی در این اثر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تا شاید به خاطر گنجشکان پرچین سرما
شعری بگویم که شبیه اردیبهشت باشد!
.
.
وقتی میروی،
لااقل همین پیراهن اوقات مرا هم ببر وُ
بر تن بیدی بیچاره از بادیهی باد بپوشان
.
.
احتمال دارد تمام این دلتنگیها
زیر سر آن کلاغ دوردست باشد
که بر منارهی کاج پیر بیهوده میخواند
.
.
مهم نیست هزار پروانه از پیام
پیلهی پرهیز پاره کنند
مهم نیست به دعای باران،
هزار جوانهی جویا از جبین جهان برخیزند
حتی مهم نیست به تسلای تشنگی من،
هزار سبوی نقره کار
از تخمهی رود آبستن شوند
.
.
با وجود این همه طناب و تردید و سفسطه و ساطور
چرا همچنان حصار بیهوده زندگی را ترک نکردم؟
.
.
هر زمان که باران ببارد
چیزی از چتر دلگیر نارون طلبکار است
.
.
برای مردن هم نمیدانم
به کدام دسیسه از نژاد گرسیوز رو بیندازم؟
.
.
مانای نازنین تولدت مبارک
ارزومند تحقق اندیشه ناب شما هستم
سلام و پیام دلتنگی من را به سیناجان برسانید
🌺🌺🌺❤️❤️❤️👏👏👏🌺🌺🌺
پاسخ
آبان 6, 1402
لطف شما همیشه شامل این معذور پرتقصیر شده است برهان عزیز
و این هم نعمتی ست تا بر زخمها و دردهایم مرهمی باشد و تسلایی که اگرچه بادیه مردافکن و طریق ، طاقت فرساست . باری دوستان سبوی باده به دست منتظرند و موافق . از حضورتان سپاس و از اشاره هایتان . که البته شعر مانا حتا آنزمان که در بستر یار آرام بگیرد ، از مردمش غافل نخواهد ماند .
پاسخ
آبان 1, 1402
درود بر شما مانای ارجمند
قلم زرنگارتان بوسیدنی است.
تولدتان مبارک باد و روزگارتان بهاری
👏🌸👏🌺👏🌸👏🌺👏🌸🌿🍃
پاسخ
آبان 3, 1402
سرکار خانم خیاط پیشه
اشعار شما در ناب سرایان هم میخوانم
پاسخ
آبان 3, 1402
سلام و درودسلام و درود
پاسخ
آبان 6, 1402
ممنونم از شما رهگذر نازنین
پاسخ
آبان 6, 1402
سپاس بانوی مهربان
زنده و سلامت باشید .
پاسخ
آبان 5, 1402
درود بر شما
شاد و سرفراز باشید 🌹🌹
پاسخ
آبان 6, 1402
قدمتان گل باران …
پاسخ
آبان 9, 1402
مشتی گندم پوسیده از کاهدان کلمات را
نثار پرستوهای پیر خیالم کند.
انگار از تمام این اساطیر
فقط من بودم
که به آواز زنی تنها
از تبار دلتنگی دل سپردم…
👏👏👏👌👌👌
پاسخ
آبان 10, 1402
سپاس بی کران از مهر شما … خوش آمدید
پاسخ
اردیبهشت 26, 1403
سلاممانا جان
یکروز آقای x ادیب نما در شبکه پنج اعلامکردند مایک سعدی بیشتر لازم نداشتیم که آمد یعنی دیگر به سعدی بعدی نیازی نیست ودر ادامه گفت البته اگر آب سر بالا برود قورباغه همابوعطا می خواند حالا در نظر بگیرید یکنفر بیاید بگوید ما یک ابن سینا داشتیم دیکر نیازی به هیچ پزشکی نداریم فرهنگ وادب کشور دست اینها بود بیایید سعدی وار چیزهای تازه ای بگویید چه اشکالی دارد ؟ واما مانا دیگر سنی از بنده گذشته است اهل تملق وچاپلوسی نیستم اگر چه این انگها را به بنده زده اند ما چند شاعر ساختار شکن و نوپرداز در این صد سال اخیر داشته ایم قبل از نیما بعد از نیما که نیازی ندارد نامآن ها را یک به یک اینجا بیاورم راستش حوصله اش را ندارم واز طرفی اکثرا آن عزیزان را می شناسند در این عصر بعد از جناب شاملو رایت شعر با سبک خاص مانایی بر دوش شما قرار گرفته وباید مانند زنده یاد شاملو مرتب آثار خود را چاپ کنی تا زبان تو را بفهمند و یقین دارم تحول بزرگی در وادی شعر و ادب بوجود خواهد آمد بعد ماناها زیاد خواهند شد چنانچه نیما ها تکثیر شدند الان خیلی از شعرای ما خط شاملو را انتخاب کرده وشاملویی شعر می گویند ای بسا ناگهان تحولی بزرگ در شعر سپید صورت پذیرد
شاید باور نکنی من تمام اشعارم را فرزندان خودممی دانم از قصیده خراسان راضی ام مثنوی خوشه ای متغیر که همان چشم سومسابق است با مقدمه حضرت استاد خوش عمل کاشانی ان شاءالله چاپ خواهد شد با اینهمه وقتی اشعار ت را می خوانم احساس کمبود وناتوانی، می کنم
سن هم دیگر اجازه نمی دهد ناگهان به پرواز در آمده بال به بال ات پرواز کنم خب در عصر ما یک مانا ظهور کرد بی مانند هممی باشد هرکس ادعا دارد می تواند مانایی شعر بگوید این گوی واین میدان ولی یقین دارم پیروانت اندکاندک از راه می رسند چونجامعه یک مانا نمی خواهد یک طبیب نمی خواهد هزاران هزار مانا باید تکثیر شوند تا شعر به تعالی برسد
می گوید دعا کنید برای دیگری مستجاب خواهد شد دعا می کنم هر چه زودتر تمام ادیبان وحکم گزاران مانای عزیز را بشناسند و خداوند عمر طولانی به مانا بدهد ودست وبالش را باز کند تا صرفا به کار مهم شعر وادب بپردازد آمین
پاسخ
اردیبهشت 26, 1403
زبان که چه عرض کنم؟ جان نیز قاصر و ناتوان است از اینکه اندکی از این کهکشان رحمت را بتوانم پاسخگو باشم . شما به بنده لطف دارید و این هم از لطف های الهی ست که مرا با این همه عیب و نقصان در نظر شما و دیگر عزیزان آراسته و پیراسته گردانيده. امید که از این مخمصه رها شوم و به سمت چاپ کتاب هایم بروم البته اگر سیستم ممیزی اجازه دهد .
پاسخ
بستن فرم