🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۱۰۷ : هر که بست از گفتگو لب جنت دربسته است

(ثبت: 172398)

هر که بست از گفتگو لب جنت دربسته است

می زند جوش بهاران غنچه تا سر بسته است

بی سخن روشندلان بهتر به مضمون می رسند

نامه وا کرده اینجا نامه سربسته است

عندلیب خوش نوایی را دهن پر زر نکرد

غنچه از بهر چه یارب در گره زر بسته است؟

پرده عصمت بود زندان حسن شوخ چشم

شمع در فانوس چون پروانه پر بسته است

کوه را موج حوادث در فلاخن می نهد

این صدف از ساده لوحی دل به گوهر بسته است

حسن عالمسوز را پروای آه سرد نیست

بارها این شمع ره بر باد صرصر بسته است

آن که بی شیرازه دارد کهنه اوراق مرا

بارها شیرازه دیوان محشر بسته است

سبزه خط زان لب جانبخش دل را مانع است

خضر آب زندگی را بر سکندر بسته است

دولت دنیا سبک جولانتر از بال هماست

ساده لوح آن کس که دل بر تخت و افسر بسته است

آن که ابروی هلال عید را طاق آفرید

طاق ابروی ترا بسیار بهتر بسته است

نیست صائب در پر پرواز کوتاهی مرا

دور باش باغبان مرغ مرا پر بسته است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا