🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۳۳۶ : قامتت خم گشت و پشتت بار طاعت برنداشت

(ثبت: 172627)

قامتت خم گشت و پشتت بار طاعت برنداشت

چهره بی شرمیت رنگ خجالت برنداشت

شد بناگوشت سفید و بخت خواب آلود تو

در چنین صبحی سر از بالین غفلت برنداشت

پایت از رفتار ماند و پایی ننهادی به راه

ریخت دندان و لبت زخم ندامت برنداشت

با وجود رعشه پیری، کف لرزان تو

از گریبان تعلق دست رغبت برنداشت

هر که در فصل بهاران دانه اشکی نریخت

وقت خرمن خوشه ای جز آه حسرت برنداشت

در چنین هنگامه ای صائب دل بی شرم تو

پشت بیدردی ز دیوار فراغت برنداشت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا