🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۳ : نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا

(ثبت: 169582)

نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا

که پیچ و تاب به زنجیرها کشیده مرا

چو جام اول مینا، سپهر سنگین‌دل

به خاک راهگذر ریخت ناچشیده مرا

چو آسیا که ازو آب گرد انگیزد

غبار دل شود افزون ز آب دیده مرا

رهین وحشت خویشم که می‌برد هر دم

به سیر عالم دیگر، دل رمیده مرا

نثار بوسهٔ او نقد جان چرا نکنم؟

که تا رسیده به لب، جان به لب رسیده مرا

به صد هزار صنم ساخت مبتلا صائب

درین شکفته چمن، دیدهٔ ندیده مرا

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا