🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴۰۹ : بر دلم نیست غباری ز سیه کاری بخت

(ثبت: 172700)

بر دلم نیست غباری ز سیه کاری بخت

قانعم با دل بیدار ز بیداری بخت

شکر این نعمت عظمی چه توانم کردن

که به دولت نرسیدم ز مددکاری بخت

شکوه از بخت گرانخواب ز کوته نظری است

که سبکسیر بود مدت بیداری بخت

از برومندی ظاهر دل چون آینه را

غوطه در زنگ دهد جامه زنگاری بخت

با هنر طالع فرخنده نمی گردد جمع

که بود محضر دانش خط بیزاری بخت

دو سه روزی است برومندی گلزار امید

سایه ابر بهارست هواداری بخت

نیست ممکن که ز یک دست صدا برخیزد

یار اگر یار نباشد چه کند یاری بخت؟

صائب ارباب هوس کامروایند همه

هست مخصوص به عشاق سیه کاری بخت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا