🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴۴۲ : میوه و تخم و گل عالم امکان پوچ است

(ثبت: 172733)

میوه و تخم و گل عالم امکان پوچ است

سر به سر دانه این مزرع ویران پوچ است

هر سری کز می گلرنگ نباشد لبریز

چون کدو در نظر باده پرستان پوچ است

هر حبابی که هوای تو ندارد در مغز

سر برآرد اگر از چشمه حیوان پوچ است

تیر باران حوادث چه کند با عاشق؟

پیش شیران قوی پنجه نیستان پوچ است

هر که سجاده خود بر سر آب اندازد

همچو کف در نظر همت مردان پوچ است

دل خونین نشود با دهن خندان جمع

لاف خونین دلی از پسته خندان پوچ است

هر کجا خامه صائب در گفتار زند

یکقلم زمزمه مرغ خوش الحان پوچ است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا