🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۲۹ : خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است

(ثبت: 172820)

خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است

چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است

دل بی جرأت ما گوشه نشین ادب است

ورنه لعل لب او بوس ربا افتاده است

بی سرانجامتر از نقطه بی پرگارست

تا دل از حلقه زلف تو جدا افتاده است

بی سیاهی نتوان چشمه حیوان را یافت

خال در کنج لب یار بجا افتاده است

بی اشارت خم ابروی تو یک ساعت نیست

قبله ات شوختر از قبله نما افتاده است

نیک چون باز شکافی سر بی مغزی هست

هر کجا سایه ای از بال هما افتاده است

می کند رحم به آشفتگی ما صائب

هر که را کار به آن زلف دو تا افتاده است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا