🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۷۲۱ : به غیر دل همه عالم سراب حرمان است

(ثبت: 173012)

به غیر دل همه عالم سراب حرمان است

ز کعبه روی به هر سو کنی بیابان است

ز فکر رزق، جهان یک دل پریشان است

خمیر مایه غم ها همین غم نان است

مپرس حال دل بیقرار از عاشق

که در صدف نبود گوهری که غلطان است

به سیم و زر نشود بی زبانه آتش حرص

که شمع در لگن زر همان گدازان است

حضور کنج قناعت ندیده کی داند

که روی دست سلیمان به مور زندان است

به پیش پا نبود چشم سرفرازان را

بلند و پست زمین پیش چرخ یکسان است

ز بخت تیره ندارد ملال روشندل

که برق در ته ابر سیاه خندان است

(ترا به وادی مشرب گذر نیفتاده است

وگرنه کعبه دل نیز خوش بیابان است)

(مخور فریب صلاح توانگران زنهار

که روزه داشتن سفله، صرفه نان است)

مدار دست ز دامان بیخودی صائب

که در بهشت بود دیده ای که حیران است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا