🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷ : ستاره سوخته عشق را پناهی نیست

(ثبت: 173108)

ستاره سوخته عشق را پناهی نیست

در آفتاب قیامت گریزگاهی نیست

به داغ کهنه و نو، روز و شب شود معلوم

به عالمی که منم آفتاب و ماهی نیست

دل رمیده من وحشی بیابانی است

که جز زبان ملامت در او گیاهی نیست

اگر چه آه ندارند در جگر عشاق

نگاه حسرت این قوم کم ز آهی نیست

فغان که در نظر اعتبار لاله رخان

شکسته رنگی عاشق به برگ کاهی نیست

شکفته باش که قصر وجود انسان را

به از گشادگی جبهه پیشگاهی نیست

چگونه بال فشانم به کهکشان صائب؟

مرا که قوت پرواز برگ کاهی نیست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا