🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۹۳۰ : از خون چو داغ لاله حصار دل من است

(ثبت: 173221)

از خون چو داغ لاله حصار دل من است

هر که بوی خون شنوی منزل من است

تخم محبتی که سویدای عالم است

امروز در زمین دل قابل من است

طوفان نوح را به نظر درنیاورد

شور محبتی که در آب و گل من است

با کاینات یکدل و یکروی گشته ام

هر جا که یار جلوه کند در دل من است

دریا چه می کند به خس و خار خشک من؟

بر هر کفی که دست زنم ساحل من است

آسودگی به راه ندانسته ام که چیست

چون برق، منتهای نفس منزل من است

تمکین طور را به فلاخن گذاشته است

این راز سر به مهر که اندر دل من است

دارد ز خون صید حرم دست در نگار

سنگین دلی که درصدد بسمل من است

گر بر فلک برآمده است ابر نوبهار

صائب گدای دیده دریا دل من است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا