🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۹۵۶ : پیری اگر چه بال و پرم را شکسته است

(ثبت: 173247)

پیری اگر چه بال و پرم را شکسته است

پای جهان نورد خیالم نبسته است

گر بشنوی زمن دو سه حرفی چه می شود؟

راه سخن به مور، سلیمان نبسته است

در تنگنای خاک کند سیر لامکان

آزاده ای که دام علایق گسسته است

خون می چکد به هر لبی انگشت می زنی

از زیر تیغ چرخ، مسلم که جسته است؟

با سوزن مسیح نمی آرم برون

خاری که در ره تو به پایم شکسته است

زلف تو در گرفتن دلهاست بیقرار

هر چند از گرانی دلها شکسته است

از قیل و قال تیره شود وقت اهل حال

از عکس طوطی آینه ام زنگ بسته است

صائب ز سیل حادثه از جا نمی رود

چون کوه هر که پای به دامن شکسته است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا