🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۰۷۳ : ما را زبان شکوه ز جور زمانه نیست

(ثبت: 173364)

ما را زبان شکوه ز جور زمانه نیست

یاقوت وار آتش ما را زبانه نیست

با قد خم کسی که شود غافل از خدا

در خانه کمان، نظرش بر شانه نیست

افغان که ناله من برگشته بخت را

در گوش خوابناک تو ره چون فسانه نیست

حسن تو منتهی شده و صبر من تمام

تنگ است وقت ما و تو، جای بهانه نیست

گر جرم من ز ریگ روان است بیشتر

شکر خدا که رحمت حق را کرانه نیست

چون چشم وا کنم، که به وحشی غزال من

مد نگاه گرم، کم از تازیانه نیست

شرب مدام، زندگی جاودان بود

آب حیات، غیر شراب شبانه نیست

از موج، تازیانه گلگون می بس است

حاجت به ساز کردن چنگ و چغانه نیست

افسردگی زم و زمان را گرفته است

فرقی میان پیر و جوان زمانه نیست

قانع به خاکساریم از اوج اعتبار

صائب به صدر، چشم من از آستانه نیست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا