🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۰۷۶ : هر کس ز تیغ غمزه او سر دریغ داشت

(ثبت: 173367)

هر کس ز تیغ غمزه او سر دریغ داشت

جام سفالی از لب کوثر دریغ داشت

زر را به زر چرا ندهد بی دریغ کس؟

از یار سیمبر نتوان زر دریغ داشت

ماند از غبار خاطر خود زنده زیر خاک

از هر که آسمان مژه تر دریغ داشت

میزان روزگار ندارد به ظلم میل

زان سر بجوی هر چه ازین سر دریغ داشت

فیض قدح چرا بود از آفتاب کم؟

نتوان ز خاک باده احمر دریغ داشت

آگاه بود خضر ز آفات زندگی

دانسته آب را ز سکندر دریغ داشت

صائب ز حرف تلخ شکایت چرا کند؟

هر کس ز کام طوطی، شکر دریغ داشت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا