🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۰۸۱ : آسان نمی توان به سراپای ما گذشت

(ثبت: 173372)

آسان نمی توان به سراپای ما گذشت

نتوان به بال موج ز دریای ما گذشت

آیینه اش ز گرد خجالت سیه مباد

سیلی که بر خرابه دلهای ما گذشت

روشن شدش که دیده بینا نداشته است

خورشید تا به دیده بینای ما گذشت

یوسف به سیم قلب فروشی است کار ما

مغبون شود کسی که ز سودای ما گذشت

شد تیر روی ترکش زورین کشان فکر

هر مصرعی که بر لب گویای ما گذشت

چون اشک شمع تا مژه بر یکدگر زدیم

داغ تو از سرآمد و از پای ما گذشت

چون تیر کز دو خانه به یک بار بگذرد

از هر دو کون، همت والای ما گذشت

ما این بساط کز دل صد پاره چیده ایم

صائب نمی توان ز تماشای ما گذشت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا