🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
علی معصومی در دوباره بر می گردم
درودهای بیکران عالم محضر خداست هستی جای گنجایش او را ندارد که او محاط بر هستی است
اسماعیل علیخانی در پول میکاپ و کت و دامن و شلوار نداشت
درو بر شما🌺
متشکرم زنده باشید🌺
درود بر شما با آرزوی توفیق الهی 🌹🌹
مهدی سیدحسینی در با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست؟!
درود استاد خراسانی بزرگوار زیبا و خاطره غم انگیزی بود روحشون قرین رحمت الهی سلامت
اعضا تایید شده: 1773
تعداد اشعار: 26584
تعداد مطالب: 2880
تعداد کل نظرات و نقدها:146436
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
روشنگر آیینه دلها دم صبح است
این روح نهان در نفس مریم صبح است
خورشید جهانتاب کز او لعل شود سنگ
از پرتو روشن گهری خاتم صبح است
آن را که دل از زنگ سیه چون دل شب نیست
هر دم که برآرد ز جگر چون دم صبح است
چون قامت خود راست نماید علم صبح
گیسوی شب شک فشان پرچم صبح است
عیسای سبکروح بود مهر جهانتاب
کز لطف در آغوش و بر مریم صبح است
دل را ز جهان آنچه کند سرد به یک دم
از آه سحرگه چو گذشتی دم صبح است
در دایره اهل نظر غیر دل شب
گر عالم دیگر بود آن عالم صبح است
چون دیده انجم مژه بر هم نگذارند
گر خلق بدانند چها در دم صبح است
تا تیره بود سینه نفس پرده شام است
دل پاک ز ظلمت چو شود همدم صبح است
چون شرح توان داد سبکدستی او را؟
تشریف زر مهر عطای دم صبح است
از رفتن روشن گهران کیست نسوزد؟
خورشید چنین داغ دل از ماتم صبح است
بر فوت سحرگاه بود اشک کواکب
کوتاهی گیسوی شب از ماتم صبح است
صائب به سخن زنگ ز دلهای سیه برد
روشنگر آیینه دلها دم صبح است
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم