🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۱۷ : نیست از داغ جنون پروا دل غم پیشه را

(ثبت: 171508)

نیست از داغ جنون پروا دل غم پیشه را

دیده شیرست کرم شبچراغ این بیشه را

راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار

این شراب برق جولان می گدازد شیشه را

پیر را طول امل بیش از جوان پیچید به هم

می کند مطلق عنان خاک ملایم ریشه را

نیست غافل عشق بی پروا ز مرگ کوهکن

نقش شیرین می کند شیرین دهان تیشه را

صائب از اندیشه موی میان غافل مباش

کاین ره باریک نازک می کند اندیشه را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا