🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۳۳ : مرا از تیره بختی شکوه بیجاست

(ثبت: 173524)

مرا از تیره بختی شکوه بیجاست

که عنبر نیل چشم زخم دریاست

ز دلتنگی، سواد دیده مور

مرا پیش نظر دامان صحراست

خمار نامرادی هوش بخش است

شراب کامرانی غفلت افزاست

نباشد قانعان را درد نایافت

دل خرسند را جنت مهیاست

چو مرجان رزق ما خون است، هر چند

عنان بحر در سرپنجه ماست

جهان در دیده اش آیینه زاری است

به نور عشق هر چشمی که بیناست

بر آن صاحب سخن رحم است صائب

که دخلش منحصر در دخل بیجاست!

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا