🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۶۱ : غباری بجا از زمین مانده است

(ثبت: 173552)

غباری بجا از زمین مانده است

بخاری ز چرخ برین مانده است

ز گل خار مانده است و از می خمار

چه ها از که ها بر زمین مانده است

پریده است عقل از سر مردمان

نگین خانه ها بی نگین مانده است

به این تنگدستان ز ارباب حال

لباس فراخ آستین مانده است

همین ریش و دستار و عرض شکم

بجا از بزرگان دین مانده است

ز ازرق لباسان خورشید روی

همین یک سپهر برین مانده است

منم صائب امروز بر لوح خاک

اگر یک سخن آفرین مانده است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا