🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۲ : صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را

(ثبت: 171523)

صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را

می کند دربسته آهی خانه آیینه را

درد و داغ عشق را در دل نهفتن مشکل است

این سپند شوخ، مجمر می کند گنجینه را

عمر باقی مانده را نتوان به غفلت صرف کرد

ساقیا پیش آر آن ته شیشه دوشینه را

زنگ از آیینه تاریک صیقل می برد

مگذران بی باده روشن شب آدینه را

هیچ سیل خانه پردازی چو گرد کینه نیست

در درون خانه باشد خصم، صاحب کینه را

گل ز شبنم در دل شبها نمی باشد جدا

خودپرستان در بغل گیرند شب آیینه را

از نمد، آیینه صائب در حصار آهن است

صوفیان دانند قدر خرقه پشمینه را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا