🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۵۰ : تا گلستان را نهال قامتش آباد کرد

(ثبت: 173641)

تا گلستان را نهال قامتش آباد کرد

باغبان چندین خیابان سرو را آزاد کرد

سنگ را در ناله می آرد وداع دوستان

بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد

نیست چون جوهر اگر در بال همت کوتهی

می توان پروازها در بیضه فولاد کرد

مدتی شد گرچه از جوش نشاط افتاده ایم

می توان از خاک ما میخانه ها آباد کرد

تاجداران را طریق خسروی تعلیم داد

این که از هدهد سلیمان وقت غیبت یاد کرد

اینقدر تمهید در تعمیر ما در کار نیست

می توان ما را به گرد دامنی آباد کرد

آه اگر ذوق گرفتاری نخواهد عذر ما

وحشت ما خون عالم در دل صیاد کرد

رفت در گنج گهر پایش چو دیوار یتیم

چون خضر هر کس که در تعمیر ما امداد کرد

این جواب آن غزل صائب که فتحی گفته است

از فراموشان مباد آن کس که ما را یاد کرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا