🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
طارق خراسانی در ;کیجائون (دختران) شمه روز موارکا … (شعر مازندرانی با ترجمه فارسی)
سلام دوست شاعرم سحرگاه فرصتی شد تا به دفتر شما آمده و شعر زیبای
سلامودرود سپاس از مهر وجودتان در این صفحه در پناه خدا 🌹
اسماعیل علیخانی در مرا پاک بنوش
سلام و احسنت استادجان🌺
سلام مجدد تو که و به می تونن بلند حساب بشن اختیاراته و اشکالی هم ایجاد
سلام خوشا به سعادت شما بنده اخیرا توفیق نشده ۳۲ سال پیش ایشان رو از فاصله دیدم
اعضا تایید شده: 1773
تعداد اشعار: 26577
تعداد مطالب: 2880
تعداد کل نظرات و نقدها:146487
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
شوق دیدار تو می بخشد نظر آیینه را
می دهد در بیضه فولاد پر آیینه را
جوهر آسوده را شوق تماشای رخت
خارخار عشق سازد در جگر آیینه را
پرتو خورشید را تسخیر کردن مشکل است
شوخی حسن تو دارد دربدر آیینه را
کی به فکر دیده حیران من خواهد فتاد؟
حسن محجوبی که افکند از نظر آیینه را
کشور حسن ترا در یک نفس تسخیر کرد
هست اقبال سکندر در نظر آیینه را
چرب نرمی را اگر طوطی شعار خود کند
همچو موم سبز می گیرد به بر آیینه را
یک نظر رخسار او را دید و مدتها گذشت
آب می گردد همان در چشم تر آیینه را
از قبول نقش خواهد ساده شد لوح دلش
گر چنین سازد جمالت بی خبر آیینه را
جلوه گاه دوست را دارند اهل دل عزیز
عاشق از رخسار می گیرد به زر آیینه را
زود می گردد مکدر خاطر روشندلان
بیم زنگارست از آب گهر آیینه را
کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم
پاک نتوان کرد با دامان تر آیینه را
علم رسمی می گزد روشندلان را همچو مار
می خلد در دل ز جوهر نیشتر آیینه را
هیچ نعمت با دل روشن نمی گردد طرف
می دهد ترجیح، طوطی بر شکر آیینه را
کوته اندیشند صائب مردم خودبین دهر
ورنه صد تیغ است در زیر سپر آیینه را
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم