🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۴۸۶ : شوخ چشمان درد بیش و کم به دل افزوده اند

(ثبت: 173777)

شوخ چشمان درد بیش و کم به دل افزوده اند

ورنه ارباب رضا از بیش و کم آسوده اند

شور محشر را صفیر نی تصور می کنند

این سیه مستان غفلت بس که خواب آلوده اند

هر که دید آن خالها بر دور چشم یار، گفت

این غزالان بین که برگرد حرم آسوده اند

کیستم من تا به گرد محمل لیلی رسم؟

برق و باد از دور گردان قدم فرسوده اند

با چنین عجزی که بیکاری نمی آید زما

کار دنیا را و عقبی را به ما فرموده اند

این جواب آن غزل صائب که می گوید حکیم

بر بنا گوشت مثال کفر و دین بنموده اند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا