🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۵۱ : تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما

(ثبت: 171542)

تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما

لنگ سازد خویش را آهوی آهوگیر ما

خانه ما در ره سیلاب اشک افتاده است

حیف از اوقاتی که گردد صرف در تعمیر ما

راه زلف او به طی کردن نمی آید به سر

ورنه کوتاهی ندارد طره شبگیر ما

آب می گردیم اگر بر روی ما آری گناه

بگذر ای پیر مغان دانسته از تقصیر ما

خاک راه انگار و درد جرعه ای بر ما بریز

گرد خجلت را بشو از چهره تقصیر ما

همچو زخم تازه خون گردد روان از جوی شیر

بیستون را بر کمر آید اگر شمشیر ما

بس که صائب شد خطا از صید و بر خارا نشست

خنده دندان نما زد اره بر شمشیر ما

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا