🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۶۶۱ : کی دل غمگین به زور آه و افغان وا شود؟

(ثبت: 173952)

کی دل غمگین به زور آه و افغان وا شود؟

از گشاد تیر هیهات است پیکان وا شود

ریزش پوشیده می خواهد گدای بی سؤال

عاشقان را دل ز شکرخند پنهان وا شود

از هلال عید دارد دل عبث چشم گشاد

کی گره با ناخن شیر از نیستان وا شود؟

تیره روزانند باغ دلگشای یکدگر

دل چو پیوندد به آن زلف پریشان وا شود

چرخ از بیم فضولی روترش دارد مدام

میزبان سفله کی بر روی مهمان وا شود؟

مانده ای ز آلوده دامانی تو در زندان جسم

ور نه از دیوار در بر ماه کنعان وا شود

کارهای بسته را درمان بجز تسلیم نیست

دیده پوشیده چون گردید حیران وا شود

در دل سنگین، علایق می دواند ریشه سخت

از سلیمانی کجا زنار آسان وا شود؟

بیغمان را نیست ره در خلوت ارباب حال

غنچه خسبان را کجا دل از گلستان وا شود؟

گر چه نگشاید گره از رشته های پر گره

دایم از باران گره از کار مستان وا شود

بحر گوهردار را صائب بود تلخی بجا

چین مناسب نیست از ابروی دربان وا شود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا