🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۹۸۴ : غباری از بیابان جنون بالا نمی گیرد

(ثبت: 174275)

غباری از بیابان جنون بالا نمی گیرد

که دل از سینه لیلی ره صحرا نمی گیرد

زمین سینه عاشق عجب خاصیتی دارد

که تا سرکش نباشد نخل، در وی پا نمی گیرد

رسانیده است جایی همت من بی نیازی را

که آتش را خس و خارم زاستغنا نمی گیرد

اگر پای حسابی روز محشر در میان باشد

سر خاری ازین گلزار پای ما نمی گیرد

غبار غم زمین و آسمان را تنگ اگر سازد

فضای گوشه دل را کسی از ما نمی گیرد

ندارد همچو ما غالب شریکی محنت عالم

کسی از پا نمی افتد که دست ما نمی گیرد

زبان گندمین تنخواه نان جو بود صائب

فلک روزی عبث از مردم دانا نمی گیرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا