🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۱۴۵ : به طوف خاک من گر آن سراپا ناز می آمد

(ثبت: 174436)

به طوف خاک من گر آن سراپا ناز می آمد

به جوی عمر، آب رفته من باز می آمد

چنان کز شیشه سربسته آید باده در ساغر

به آن تمکین به آغوش من آن طناز می آمد

به صید خویش می کردم دلالت شاهبازش را

اگر از خنده من همچو کبک آواز می آمد

ز امید وصالش بود آهنگ آنچنان بزمم

که بی ناخن صدا از پرده های ساز می آمد

چنان کز بازگشت نوبهاران شد جوان عالم

چه می شد گر بهار عمر ما هم باز می آمد؟

اگر می بود در گلزار عالم نوگلی صائب

صفیر عشق از کلک سخن پرداز می آمد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا