🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۲۱۸ : به خاطر هیچگه آن قامت موزون نمی آید

(ثبت: 174509)

به خاطر هیچگه آن قامت موزون نمی آید

که آه از سینه ام گلگون قبا بیرون نمی آید

نه (از) پیغام اثر، نه از اجابت نامه ای دارد

زخجلت قاصد آه من از گردون نمی آید

به یک پیمانه عمر رفته را از راه گرداند

زساقی آنچه می آید ز افلاطون نمی آید

لب خمیازه پردازم خمار بوسه ای دارد

به روی کار من آب از می گلگون نمی آید

چسان از پنجه آهن ربا دامن کشد آهن؟

به روی خاک، گنج از جذبه قارون نمی آید

چه خوش مستانه می از خلوت مینا برون آمد

چنین خورشید از ابر تنک بیرون نمی آید

زهندستان به ایران می برم بخت سیه صائب

چها بر سر مرا از طالع وارون نمی آید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا