🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۳۹ : اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را

(ثبت: 171630)

اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را

همان خرج فغان و ناله می گردد نفس ما را

مکن تکلیف سیر گلستان ما گوشه گیران را

که باغ دلگشایی هست در کنج قفس ما را

فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا

ز گردش نیست حاصل غیر مشتی خار و خس ما را

فرو رفتیم عمری گر چه در دریا چو غواصان

نیامد گوهری در کف به جان بی نفس ما را

فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان

سر آمد عمر در فریاد بی فریادرس ما را

عبث برق فنا بر خرمن ما می زند خود را

که می سازد پریشان آمد و رفت نفس ما را

همین بس حاصل ما در خرابات از تهیدستی

که در هنگام مستی ها نمی گیرد عسس ما را

به تلخی قانعیم از شهد شیرین جهان صائب

نمی سازد شکار خویش این دام مگس ما را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا