🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۴۹۵ : ما به ساقی و حریفان به شراب افتادند

(ثبت: 174786)

ما به ساقی و حریفان به شراب افتادند

ما به سرچشمه و یاران به سراب افتادند

ثمر از ماست اگر برگ دگرها بردند

گوهر از ماست اگر خلق در آب افتادند

خبر از داغ جگرسوز غریبان دارند

موجهایی که ز دریا به سراب افتادند

پشت دادند به دیوار صدف چون گوهر

قطره هایی که به دریا ز سحاب افتادند

آه افسوس بود حاصل معمارانی

که به تعمیر من خانه خراب افتادند

در چمن رشک بر آن بال فشانان دارم

که به سرپنجه شاهین و عقاب افتادند

شب زلف تو چه افسانه ندانم سر کرد

عاملانی که به دیوان حساب افتادند

دل معمور از آن قوم طلب کن صائب

که به یک جلوه مستانه خراب افتادند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا