🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۵۵۴ : بنده حسن خداداد شوم همچو کلیم

(ثبت: 174845)

بنده حسن خداداد شوم همچو کلیم

آتش داغ من از مجمره طور بود

چاک در پرده زنبوری انگور افکند

شیوه دختر رز نیست که مستور بود

عیش بی غم نتوان یافت به عالم صائب

نیش زنبور نهان در دل انگور بود

دار هر چند به ظاهر ز ثمر عور بود

ثمر پیشرس او سر منصور بود

بهتر از دیدن سیمای گرانجانان است

بندبند من اگر در ته ساطور بود

خلوت خویش اگر بیضه عنقا سازم

گوشم از جوش سخن خانه زنبور بود

چون نسیم سحر از بس که سبک می گذرم

پای من دست حمایت به سر مور بود

شور عالم همه از پسته لب بسته توست

ورنه در ساغر محشر چه قدر شور بود؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا