🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۶۰۶ : عشق را پرده ناموس نگهبان نشود

(ثبت: 174897)

عشق را پرده ناموس نگهبان نشود

بادبان پرده مستوری طوفان نشود

خط پاکی است ز اوضاع جهان حیرانی

وقت آیینه به هر نقش پریشان نشود

مصر از چهره یوسف نشود باغ خلیل

تا برافروخته از سیلی اخوان نشود

موم در دامن دریای کرم عنبر شد

کفر در عشق محال است که ایمان نشود

سیر چشمی و بزرگی نشود با هم جمع

مور بی پای ملخ پیش سلیمان نشود

نیست در عالم تسلیم پریشان نظری

دیده کشته محال است که حیران نشود

اختیاری نبود گریه روشن گهران

دیده شمع به سنگ یده گریان نشود

دست گلچین رود از کار ز بسیاری گل

دل پروانه تسلی به چراغان نشود

خواریی هست به دنبال خودآرایی را

پر طاوس محال است مگس ران نشود

گر به این رنگ برآید ز پس پرده بهار

صائب از توبه محال است پشیمان نشود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا