🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۶۱۷ : بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید

(ثبت: 174908)

بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید

با نفس سوختگی سرمه به آواز آید

از غریبی به وطن می روم و می گویم

وقت آن خوش که به غربت ز وطن باز آید

ذوق کاوش اگر این است که من یافته ام

سینه کبک به عذر قدم باز آید

ساده دل را نبود بند خموشی به زبان

پرده پوشی کی از آیینه غماز آید؟

رگ جانم هدف نشتر الماس شود

ناخن ریشی اگر بر جگر ساز آید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا