🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۶۳۵ : آب در دیده پیمانه می می آید

(ثبت: 174926)

آب در دیده پیمانه می می آید

این چه شورست که از کوچه نی می آید

نفس عیسوی از سینه خم می جوشد

بوی روح از لب پیمانه می می آید

اشک را موی کشان تا سر مژگان آورد

کار سنگ یده از ناله نی می آید

سنگ در دامن اطفال به رقص آمده است

می توان یافت که دیوانه به حی می آید

طمع همت ازین شهرنشینان غلط است

این نسیمی است که از جانب طی می آید

من که باشم که ز رفتار تو از جا نروم؟

که ترا آهوی رم کرده ز پی می آید

که به دامان گلستان لب میگون مالید؟

کز لب غنچه گل نکهت می می آید

آنچه می آید از افکار تو بر دل صائب

از می ناب کجا آید و کی می آید؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا