🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۷۱۳ : فروغ ذره به چشم من آب می آرد

(ثبت: 175004)

فروغ ذره به چشم من آب می آرد

که تاب شعشعه آفتاب می آرد؟

فدای آبله پای جستجو گردم

که از سراب سبوی پرآب می آرد

شکسته رنگی ما را علاج خواهد کرد

رخی که رنگ به روی نقاب می آرد

ز عشق قسمت ما نیست غیر سینه چاک

کتان چه از سفر ماهتاب می آرد؟

در آن ریاض به بی حاصلی سمر شده ام

که نخل موم گل آفتاب می آرد

ز فیض عشق ضعیفان چنان قوی شده اند

که موج رخت به قصر حباب می آرد

هزار میکده خون می کند تهی صائب

کسی که یک سخن تلخ تاب می آرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا