🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۷۵۷ : چگونه جان ز تنم هجر سینه تاب برد؟

(ثبت: 175048)

چگونه جان ز تنم هجر سینه تاب برد؟

من آن نیم که مرا در فراق خواب برد

ز روی کاتب اعمال شرم کن، تا کی

به نامه عملت حرف خورد و خواب برد؟

زمان دولت تر دامنان سبکسیرست

کسی چه شکوه شبنم به آفتاب برد؟

من و جدایی ازان آستان، خدا نکند!

مگر ز بزم تو بیرون مرا شراب برد

بغیر آه نداریم سینه پردازی

غبار تفرقه جغد از دل خراب برد

فتاده است مرا کار با خودآرایی

کز آب آینه، از چشم، گرد خواب برد

کجاست قاصد از سرگذشته ای صائب؟

کز این غبار سجودی به آن جناب برد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا